معمای بازیگران زندگی
حالا باید بدانیم زندگی ما مانند یک فیلم یا سریالی است که بازیگر و نقش اول و آخر آن ما هستیم قطعات آن به درازای عمر ماست و ما تا آخر عمر هم شاید ارتباط منطقی برخی وقایع زندگی خود را با هم درک نکنیم ولی با مرگ که خاتمه صحنه های سریال زندگی ماست ارتباط همه صحنه ها برای ما روشن خواهند شد.
در اتمام معمای زندگی هر کس ، او متوجه خواهد شد که این سریال یک کارگردان بسیار نخبه ای داشته و تمام صحنه ها را از کوچک و بزرگ او مدیریت می کرده است. بعد نقش رفتارهای خود را در صحنه های بعدی این معما به خوبی درک خواهد کرد.
ولی باید توجه داشت بازیگری زندگی با بازیگری فیلم دو تفاوت اساسی دارد و آن اینکه در صحنه زندگی هر شخص خود با تدبیر و تعقل و تلاش ، نقش بعدی خود را تعیین می کنند در حقیقت او هم نویسنده و هم بازیگر است . تفاوت دیگر اینکه علیرغم تعقل و تدبر و تصمیم گیری وی در صحنه زندگی ، مدیریت نظام هستی کارگردانی زندگی وی را بر عهده دارد و او می خواهد تمام صحنه ها به دلخواه و خوشایند وی باشد ولی گاهی انسان ها با تدبیرهای غلط خود صحنه های تلخی را برای خود می افریند .
(البته ورود در این بحث در این مکان با این فرصت اندک امکان پذیر نیست و مسئله جبر و اختیار و صدها سوال دیگر از همین جا بر می خیزد که بر اغلب انسانها لا ینحل باقی می ماند. )
اما جان کلام این است که هر کسی بازیگر صحنه زندگی خود است اگر در تدبیر و مدیریت زندگی به راهکارهای ارائه شده از سوی گرداننده نظام هستی توجه کند و تصمیم گیری هایش با توجه به آنها شکل بگیرد در آخر کار معمای زندگی وی منطقی و هدفدار خواهد بود و خود وی به نتیجه منطقی از این معما خواهد رسید و بسی شادمان از آن خواهد بود و او به مسیر بعدی خود بدون هیچ خوف و هراسی و لا شادمانی و بر خوداری از تمامی امکانات سعادت انسان ادامه خواهد داد.
ولی اگر تدبیر و تصمیم هایش بدون ملاحظه راهکارهای آفریننده باشد نظام هستی مانع نقش آفرینی وی نخواهد بود ولی او در نهایت از نقش هایی که خود آفریده پشیمان خواهد شد و مسیر بعدی وی برایش بسیار ناگوار خواهد بود که او را توان تغییر آن نخواهد بود.
وقت یاران خوش
*** یاد او اندیشه ها را جاری می کند ***